درد و دل با امام زمان (عج)


آقا جان: من خیلی کوچکتر از آنم که بخواهم چیزی بگویم ولی می خواهم حرف دلم را بشنوید منی که غرق در گناهم ولی با این حال دلی دارم پر زشور و شوق وصال؛ و رسیدن به آزادی

آقا جان؛ هوای شهرمان را دود و دم گناه گرفته بوی غربت در کوچه های شهرمان پیچیده؛ دلهای مردم شهر سیاه شده دیگر اثری از دلهای پاک نیست دیگر کسی به فکر دیگری نیست! گذشت آن زمان که همسایه به فکر همسایه اش بود و از تمام احوال او خبر داشت ولی دریغ که اکنون همسایه، همسایه اش را نمی شناسد چه رسد که از احوال او جویا شود.

آقا جان؛ در این شهر همه با هم غریبه اند، هر کس سرش به کار خود است و در پی اندوختن متاع دنیا، همه در تلاش هستند، صبح تا شب به دنبال یک چیز  می دوند چیزی که در شهرمان حرف اول را می زند، پول. آری پول است که دیگر حرفی برای کسی باقی نگذاشته است و مردم برای بدست آوردنش از هیچ کاری دریغ نمی کنند آنها حاضرند برای بدست آوردن پول دل ها را بشکنند، قلب ها را به درد بیاورند، زندگی ها را نابود کنند!

آقا جان؛ شرم می کنم از گفتنش ولی آنها حاضرند به خاطر بدست آوردن دنیا هر چیزی را از دست بدهند حتی حاضرند قلب شما را به درد بیاورند و دل شما را از دست بدهند و کسی نیست تا به آنها بگوید: ای جاهلان لباس آخرت جیب ندارد اینها را برای چه اندوخته اید؟

آقا جان؛ نمی دانم چه بگویم ولی همین مردم با این همه ظلم و ستمی که در حق خود و دیگران روا می دارند در محافلی که نام شما برده می شود می آیند تا خودی نشان دهند ناله سر می دهند و گریه می کنند تا خود را منتظر تر از بقیه نشان دهند ولی آقا جان اینان

تا کی می توانند شخصیت کاذب خود را حفظ کنند؟

آقا جان؛ ما همه به امید روزی هستیم که شما بیایید و تمام پرده ها کنار رود و چهره ی واقعی دروغ گویان بر مردم آشکار شود.

چند گاهی ست ...



چند گاهی ست ...

چند گاهی ست وقتی می گویم: 

 

«اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن»

 

با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد.
چند گاهی ست وقتی می گویم: 


«صلواتک علیه و علی آبائه»

 

به یاد مصیبتهای اهل البیتت اشک ماتم نمی ریزم.
 چند گاهی ست وقتی می گویم: 


«فی هذه الساعة»

 

دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای.
 چند گاهی ست وقتی می گویم: 


«و فی کل الساعة»

 

دلم نمی سوزد که همه ساعاتم از آن تو نیست.
چند گاهی ست وقتی می گویم: 


«ولیا و حافظا»

 

احساس نمی کنم که سرپرستم،
امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را
به نظاره نشسته است.
 چند گاهی ست وقتی می گویم: 


«و قائدا و ناصرا»

 

به یاد پیروزی لشکرت، 
در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمی زند.
 چند گاهی ست وقتی می گویم: 


«و دلیلا و عینا»

 

یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی.
چند گاهی ست وقتی می گویم:


«حتی تسکنه أرضک طوعا»

 

یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین، 
من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم.
چند گاهی ست وقتی می گویم: 


«و تمتعه فیها طویلا»

 

به حال آنانی که در زمان دراز حکومت شیرین 
تو طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم ...
 
اما چند گاهی ست دعای فرج را چند بار می خوانم 
تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد،
 
هم اشکم بریزد، هم در جست و جویت باشم، 
هم سرپرستم باشی،
 
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم 
و هم احساس کنم خدا در نزدیکی من است
 
و تو ذخیرۀ خدایی که همیشه با منی ...


اللهم عجل لولیک الفرج ...

salavat

آقا برای تو نه ...

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

آقا برای تو نه برای خودم بد است
هر هفته در گناه تماشا کنی مرا
من گم شدم تو آیینه ای گم نمیشوی
وقتش شده بیایی و پیدا کنی مرا...


و باز هم همان جمله قدیمی...


به راه آییم تا از راه بیاید!



گفتگو با امام زمان ...


 مثل هر بار برای تو نوشتم:


دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟


تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز، طرفدار ندارد، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش، زیاد است

که گویند

به اندازه یک «بدر» علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق، ولی او سپهش یار ندارد!
http://s3.picofile.com/file/7986013224/%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7_zohor313yar_blogfa_om_6_.gif
ادامه مطلب ...

تو آمدی و دیدی خوابیم ...


دیریست که آواره ی دشتی
آقا
رفتی و دوباره برنگشتی آقا
شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم


از خیر تماممان گذشتی آقا...


1_molaye-man.jpg 


اللهم عجّل لولیک الفرج


40096190678766401834.shabhayetanhayi.ir