امام موسی کاظم (ع)

شـهـادت جـانسـوز باب الحــوائـج امام موسـی کـاظـم علـیه السـلام را محضـر مقـدس آقـا صـاحب الـزمـان عج الله و شـما دوستداران اهـل بـیـت علیه الـسـلام تسـلـیت عـرض مـی کـنـم.


 

یا مهدی 
ادرکنی

 

 

  
یـا بـاب الـحـوائـج یا موسـی بن جعـفـر           
 دردم دوا کـن الله اکــــــــبـر

 
یـاامـام رضـا! یـاحضرت معـصـومـه! مصیبت بزرگ شـهـادت پـدر بزرگـوارتان را خدمت شما تســلیت عـرض می کنیم و یـا صــاحب الزمـان از ما بپذیـریـد این عــرض ارادت را ...
 



کی میام به کاظمین / تا کنم شیون و شین
بعد از اون یه سر برم / سر تربت حسین

ولادت امام علی (ع) گرامی باد

اس ام اس ولادت حضرت علی (ع)


سکان زمین و آسمان است علی


سلطان همه جهانیان است علی


آوازه ی او ز هفت اقلیم رسد


مشهور به هفت آسمان است علی

 

برتر ز علی رب جلی خلق نکرد


آقای همه بهشتیان است علی


اس ام اس روز مرد, پیامک روز پدر, ولادت امام علی (ع) مبارک



شهادت امام هادی (ع)

اس ام اس شهادت امام هادی,اس ام اس شهادت امام هادی (ع),اس ام اس شهادت ام علی نقی


امروز که زمین و آسمان می گرید


از بهر غریب سامرا می گرید


جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند


چون مهدی صاحب الزمان می گرید


سرگرمی

ولادت امام محمد باقر (ع)


ولادت با سعادت خورشید علم، مخزن الاسرار توحید،

شکافنده معماهاى وجود،

حضرت امام محمد باقر علیه السلام

مبارک باد



چند حکایت از مولایمان باقرالعلوم (ع)

یاران مهدى:

 

محمد بن ابراهیم نعمانى در کتاب غیبت ص 273 از ابوخالد کابلى نقل کرده که امام باقر (ع) فرمود: گویا میبینم قومى را که در مشرق قیام کرده حق را می‏طلبند ولى حق را به آنها نمی‏دهند، باز می‏طلبند، باز حق را به آنها نمی‏دهند، چون چنین دیدند، شمشیرهاى خویش بر شانه خود گذاشته قیام مسلحانه میکنند، در این زمان حق را به آنها می‏دهند ولى آنها قبول نمی‏کنند و گویند: باید خود قیام به حق کرده و حکومت تشکیل بدهیم و چون حکومت را تشکیل دادند آن را تحویل نمیدهند مگر به صاحبتان (امام زمان (ع)) کشتگان آنها شهیداند، بدانید اگر من آن زمان را درک می‏کردم خودم را در اختیار صاحب آن کار میگذاشتم نگارنده گوید: چون این حدیث با انقلاب اسلامى ایران بسیار تطبیق می‏شود لذا عین حدیث را می ‏آوریم.
«عن ابى خالد الکابلى عن ابى جعفر (ع) انه قال: کانى بقوم قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحق فلا یعطونه ثم یطلبونه فلا یعطونه، فاذا راوا ذلک و ضعوا سیوفهم على عواتقهم فیعطون ماسالوه فلا یقبلونه حتى یقوموا ولا یدفعونها الا الى صاحبکم، قتلاهم شهداء، اما انى لو ادرکت ذلک لاستبقیت نفسى لصاحب هذا الامر».

کثیرالذکر:

 

ابن قداح از امام صادق (ع) نقل مى‏ کند که فرمود: پدرم (امام باقر) کثیرالذکر بود، خدا را بسیار یاد مى‏ کرد، من در خدمت او راه مى‏ رفتم مى ‏دیدم که خدا را ذکر مى ‏کند. با او به طعام خوردن می ‏نشستم، می ‏دیدم که زبانش به ذکر خدا گویاست. با مردم سخن می ‏گفت و این کار او را از ذکر خدا غافل نمی ‏کرد.

من مرتب می ‏دیدم که زبانش به سقف دهانش چسبیده و می ‏گوید: «لااله ‏الاالله» او در خانه، ما را جمع می کرد و می‏فرمود تا طلوع خورشید خدا را ذکر کنیم، هر که قرائت قرآن می‏توانست امر به قرائت قرآن می‏کرد و هر که نمی ‏توانست امر به ذکر خدا می ‏فرمود.

تسلیم:

 

گروهى به محضر امام باقر (ع) مشرف شدند، دیدند امام بچه ‏اى دارد مریض است و حضرت در مرض او بسیار ناراحت و بى آرام است. آنها پیش خود  گفتند: خدا نکند که این کودک بمیرد وگرنه به خود امام احتمال خطر می‏رود. در این میان شیون زنان بلند شد، معلوم شد که کودک از دنیا رفت، بعد از اندکى امام (ع) به نزد آنها آمد ولى خوشحال و قیافه‏ اش باز بود.
گفتند: خدا ما را فداى تو کند، شما در حالى بودید که ما فکر میکردیم اگر اتفاقى بیافتد شما به وضعى درآیید که موجب غصه ما باشد!! ولى می ‏بینیم که قضیه بعکس شد؟

امام صلوات الله علیه فرمود: ما دوست می‏داریم که محبوب و عزیز ما در عافیت باشد و چون قضاى خدا بیاید تسلم آن کار می‏شویم که خدا دوست داشته است: «فقال لهم: انا نحب ان نعافى فیمن نحب فاذا جاء امرالله سلمناالله فیمایحب»

خدایا مرا مورد غضب قرار مده:

 

غلام امام باقر (ع) که افلح نام داشت می‏گوید: با آن حضرت به زیارت حج رفتم، امام چون وارد مسجدالحرام شد، به کعبه نگاه کرد و با صداى بلند گریست، گفتم: پدر و مادرم فداى تو باد، مردم تماشا می‏کنند بهتر است صدایتان آهسته باشد. فرمود: و یحک یا اقلح! چرا گریه نکنم شاید خداوند با نظر رحمت به من نگاه کند که فرداى قیامت پیش او به رستگارى برسم.
آنگاه بیت را طواف کرد و آمد در نزد مقام ابراهیم نماز خواند و چون از سجده سر برداشت دیدم جاى سجده‏ اش از کثرت اشک خیس شده است. آن حضرت چون می‏خندید می‏گفت: خدایا مرا مورد غضب قرار مده «اللهم لاتمقتنى»

سلام رسول خدا (ص) به باقر العلوم (ع):

 

ابان بن عثمان گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: رسول خدا (ص) روزى به جابربن عبدالله انصارى فرمود: تو آنقدر زنده می ‏مانى تا فرزند من محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب را که در تورات ملقب به باقر است زیارت کنى و چون او را دیدى سلام مرا به او برسان.
سالها گذشت، روزى جابر به خانه على بن الحسین (امام سجاد) داخل شد، محمد بن على (امام باقر) را که جوانى بود در آنجا دید، گفت: جوان پیش بیا، او پیش آمد، گفت: راه برو، او راه رفت، جابر گفت: عجبا به خداى کعبه قسم شمایل این جوان شمایل رسول خداست، آنگاه به على بن الحسین (ع) گفت:

این جوان کیست؟ فرمود: این پسر من و ولى امر بعد از من، محمد باقر است. جابر با شنیدن این سخن برخاست و بر پاى آن حضرت افتاد و می ‏بوسید و می گفت: جانم به فدایت یابن رسول الله! سلام پدرت را قبول کن، رسول الله بر تو سلام می ‏فرستد ... چشمان ابى جعفر (ع) پر از اشک شد، بعد فرمود: «یا جابر! على‏ أَبى رسول اللّه السّلام مادامتِ السموات و الارض» و سلام بر تو یا جابر! در مقابل ابلاغ سلام آن حضرت .