او سالهاست و قرنهاست که منتظر رسیدن ماست
جایی نرفته که بیاید ...
همین جاست ...
همین نزدیکی ...
این مائیم که باید برویم ... تا به نقطه ظهور برسیم ... تا به او برسیم ...
او مدت هاست که در میعادگاه عشق انتظار رسیدن ما را می کشد.
"السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه"
اگر می خواهیم از منتظران واقعی باشیم ... به برنامه زیر عمل کنیم:
۱. بعد از هر نماز برای فرج امام زمان عج الله دعا کنیم (اللهم عجل لولیک الفرج)
۲. نماز اول وقت باعث خوشحالی حضرت مهدی عج الله می شود
و بهتر از آن این که ثواب آن را به خود ایشان تقدیم کنیم
۳. صلوات فرستادن زیباترین هدیه است به همراه (و عجل فرجهم)
۴. خواندن سوره بنی اسرائیل در هر شب جمعه/ سوره ی یاسین هر روز
به نیت سلامتی امام زمان عج الله/ خواندن دعای عهد هر صبح
خواندن دعای ندبه هر صبح جمعه/ خواندن زیارت آل یاسین/ خواندن نماز شب و ....
۵. دوری از گناه به نیت خشنودی قلب آقا ...
التماس دعای فرج
رسید محضر علامه طباطبایی سوال کرد راه رسیدن به امام زمان چیست؟
پاسخ دادند: خود امام زمان فرموده است: (شما خوب باشید ما خودمان شمارا پیدا میکنیم).
گفت چکار کنم که امام زمانم دوستم بدارد؟ گفت گناه نکن.
آیت الله بهجت:
راه
خلاصی از گرفتاریها منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولی عصر (علیه
السلام) نه دعای همیشگی و لقلقه ی زبان و صرف گفتن "عجل فرجه" بلکه دعای با
خلوص و صدق نیت و همراه با توبه ی نصوح.
.../آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد/...
.../شاید دعای مادرت زهرا بگیرد/...
ما تا ظهــــــــور ایستاده ایم.....
قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ
وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
حسین
فریاد میزند "هل من ناصر ینصرنی"؟
و من در حالی که نمازم قضا شده است، میگویم "لبیک با حسین".
حسین نگاه میکند و لبخند میزند؛ و به سمت دشمن تاخت میکند،
و من باز میگویم: لبیک با "ح س ی ن" ... لبیک
حسین شمشیر میخورد و من سر پدرم فریاد میکشم، لبیک یا حسین
حسین سنگ میخورد و من در پس خنده های مستانه ام فریاد میزنم؛ لبیک
حسین رمق ندارد و باز فریاد میزند :هل من ناصر ینصرنی؟
من به دوستم دروغ میگویم و فریاد میدارم لبیک یا حسین.
حسین سینه اش سنگین شده است؛ کسی روی سینه است؛
حسین به من نگاه میکند و میگوید: تنهایم نگذار. یاریم کن.
من گناه میکنم و میگویم لبیک یا حسین ... لبیک
خورشید غروب کرده است، و من میگویم:
اللهم عجل الولیک الفرج
حسین به مهدی نگاه میکند و میگوید:
مهدی من سرباز توام، کسی نبود یاریم کند و ادعا کننده ای نبود.
تو از من مظلومتری
...
به چشمان مهدی خیره میشوم و میگویم:
دوستت دارم، تنهایت نمیگذارم ... و مهدی به محراب میرود
و برای گناهان من طلب مغفرت میکند
... !!
مهدی تنهاست ... حسین تنها بود
...
کربلای دیگری در راه است؟؟
آقا جان: من خیلی کوچکتر از آنم که بخواهم چیزی بگویم ولی می خواهم حرف دلم را بشنوید منی که غرق در گناهم ولی با این حال دلی دارم پر زشور و شوق وصال؛ و رسیدن به آزادی
آقا جان؛ هوای شهرمان را دود و دم گناه گرفته بوی غربت در کوچه های شهرمان پیچیده؛ دلهای مردم شهر سیاه شده دیگر اثری از دلهای پاک نیست دیگر کسی به فکر دیگری نیست! گذشت آن زمان که همسایه به فکر همسایه اش بود و از تمام احوال او خبر داشت ولی دریغ که اکنون همسایه، همسایه اش را نمی شناسد چه رسد که از احوال او جویا شود.
آقا جان؛ در این شهر همه با هم غریبه اند، هر کس سرش به کار خود است و در پی اندوختن متاع دنیا، همه در تلاش هستند، صبح تا شب به دنبال یک چیز می دوند چیزی که در شهرمان حرف اول را می زند، پول. آری پول است که دیگر حرفی برای کسی باقی نگذاشته است و مردم برای بدست آوردنش از هیچ کاری دریغ نمی کنند آنها حاضرند برای بدست آوردن پول دل ها را بشکنند، قلب ها را به درد بیاورند، زندگی ها را نابود کنند!
آقا جان؛ شرم می کنم از گفتنش ولی آنها حاضرند به خاطر بدست آوردن دنیا هر چیزی را از دست بدهند حتی حاضرند قلب شما را به درد بیاورند و دل شما را از دست بدهند و کسی نیست تا به آنها بگوید: ای جاهلان لباس آخرت جیب ندارد اینها را برای چه اندوخته اید؟
آقا جان؛ نمی دانم چه بگویم ولی همین مردم با این همه ظلم و ستمی که در حق خود و دیگران روا می دارند در محافلی که نام شما برده می شود می آیند تا خودی نشان دهند ناله سر می دهند و گریه می کنند تا خود را منتظر تر از بقیه نشان دهند ولی آقا جان اینان
تا کی می توانند شخصیت کاذب خود را حفظ کنند؟
ای شیعه مخور غصه که صاحب داری
آیینه ی مظهر العجایب داری
یادت نرود دعا کنی مهدی را
امشب که تو لیله الرغایب داری
چند گاهی ست ...
چند گاهی ست وقتی می گویم:
«اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن»
«صلواتک علیه و علی آبائه»
«فی هذه الساعة»
«و فی کل الساعة»
«ولیا و حافظا»
«و قائدا و ناصرا»
«و دلیلا و عینا»
«حتی تسکنه أرضک طوعا»
«و تمتعه فیها طویلا»